برای کنجدی که هنوز وجود نداره

سلام فرزندم سلام مامانم ببین چقدر مامانت رو برای داشتنت اذیت میکنی میدونم میایی، زود هم میایی......... من همچنان منتظرم و امیدوار  ...

سلام خوشگل مامان... خوبی عزیزم؟ دیروز دوباره رفتم دکتر و دوباره سونوی واژینال و خبر نابودی کیست  فعلا بهم قرص داده تا چند روز استفاده کنم همین....   ...

سلام کنجدم،خوبی مامانی؟ عید 95 هم اومد و من همچنان چشم انتظار نشونه هایی از بودنت امیدوارم توی این سال خدا دامن همه رو سبز کنه علی الخصوص دوستم که الآن شش ساله دلش نی نی میخواد و هنوز موقعش نرسیده عید هم مثل هر سال به دید و بازدید گذشت بعلاوه یه سفر چهار روزه به اراک بخاطر عروسی نسیم(انشالله خوشبخت بشن) دیروز به خاطر لک بینی هایی که داشتم رفتم پیش خانم دکتر سعیدی،سونوی واژینال کرد و متوجه یه کیست تپل مپل توی تخمدون راستم شدیم،البته مورد خاصی نیست و از دیشب خوردن قرصهارو شروع کردم که انشالله سر یک ماه از بین بره نمیدونم چرا یه حسی داره نزدیک شدن اومدنت رو بهم نوید میده  حتی این حس هم برام قشنگه مادرم  دوستت دار...

سلام عزیزم چه خبرا؟؟؟؟؟ نمیدونم الآن که این مطالب رو میخونی چند سالته؟ کجایی؟ توی چه موقعیتی هستی؟؟؟ حال و روزت چطوره مامان؟ از اومدنت به این دنیا راضی هستی؟ مامانم از من به تو نصیحت زندگی رو سخت نگیر خوش باش خوش بگذرون بخدا اینجوری خیلی حال میده، زندگی میگذره پس فقط سعی کن خوش بگذرونی دقیقا مثل کاری که الآن من و بابایی داریم انجام میدیم شما که فعلا شرفیاب نشدید توی دل مامانی و ما همچنان منتظریم الآن روزهای آخر سال رو داریم میگذرونیم،هیچی هم خرید نکردیم،دست به سیاه و سفید هم نزدم،هنوز برنامه ای هم برای سفره هفت سین امسالم ندارم... کلا داریم زیادی خوش میگذرونیم    دیگه نوشتنم نمیاد ..... ...

سلام کنجدم،خوبی قربونت برم؟؟؟ مامانی هم الآن حالش خوبه و روزای خوبی رو داریم با بابایی میگذرونیم،خدارو شکر تنمون سالمه و دلمون خوش فقط فقط شمارو کم داریم که به امید خدا زود زود با دل خوش میایی توی دل مامانی هفته گذشته عروسی پسردایی امید بود با آزاده مهربون که امیدوارم خوشبخت و عاقبت بخیر بشن دیشب هم من و بابایی و مصطفی و محمد رفتیم خونشون و اولین مهموناشون شدیم یکشنبه ای هم که گذشت ولنتاین بود و روز عشق که بابایی رو با یه مهمونی کوچیک و یه هدیه سوپرایز کردم،بابایی خیلی خوشحال شد،واقعا از خوشحالی پدرت خوشحاااااال میشم ،در کل شب خوبی بود فردا هم اولین سالگرد دایی حافظ هستش خدا رحمتش کنه دیگه همین دیگه روزامون داره با آرامش...

اینم از سومین ماه انتظارمون که با نشون دادن یه خط روی بیبی چک به پایان رسید نمیدونم چند ماه دیگه میایی... نمیدونم بعد از گذشت چند ماه نتیجه منفی بازهم به چند قطره اشک بسنده میکنم ... باز هم میگم توکل به خدا... بازهم میگم حتما یه خیری توش بوده ... خدایا به داد کسانی برس که سه ماه که هیچی چند ساله چشم انتظارن.........

سلام عزیزدلم،پاره ی تنم ، تیکه ای از وجودم همچنان شما قدم رنجه نفرمودید و مامانی رو منتظر گذاشتی، هر روز به نی نی وبلاگ سر میزنم و با خاطرات فرشته های کوچک برای خودم رویا پردازی میکنم.که اگر منم نی نی دار بشم این کارو میکنم و اون کارو میکنم و ... بیا مامانی،بیااااااااااا فقط از خدا یه چیزی رو میخوام که کمکت کنه و زندگیت توی راهی قرار بگیره که خدایی نکرده یه وقت حتی برای یه لحظه به ذهنت هم خطور نکنه که ای کاش به دنیا نمیومدی و ای کاش مامانم انقدر دوست نداشت که من رو به دنیا بیاره. چون مطمین باش زمانی که از به دنیا اومدنت پشیمون باشی حتما کار خطایی کردی که تحمل کردنش برای روحت خیلی سنگینه خدا کمکمون کنه ......... ...

سلام فرزندم،خوبی عزیزم؟ ما هم الآن شکر خدا خوبیم بابایی داره مشاور املاک میزنه الآن توی کارهای اخذ جواز هستش،این روزا بعد از سر کار میره مغازه و کاراش رو انجام میده،دعا کم برامون خیر و برکت داشته باشه دیروز هم دایی امیر زنگ زد و گفت که شرکت ذوستش حسابدار میخواد ماهی سه تومن،کمی پیشنهادش برای مامانی وسوسه برانگیز بود آخه الآن سه تومن حقوق مبلغ خوبیه،نمیدونم زمانی که این نوشته هارو میخونی چه سالیه و ارزش ریال کشورمون چقدره ولی الآن با سه میلیون میشه سه تا سکه تمام بهار آزادی خرید،خلاصه که نمیدونم چی میشه فعلا قراره برم صحبت کنم ولی من برنامه ام یه چیز دیگه بود که میخواستم وقتی که تو اومدی از مرخصی زایمانم استفاده کنم و بعدش دیگه حداقل تا...